کوهی دیگر و .....

با سلام

این پست از سه قسمت مجزا تشکیل شده :

  1. دیکشنری لغات مرتبط با کوه و کوه نوردی
  2. شرح سفر کوه اخیر یعنی Mount Rogers
  3. تفاوت های کوهنوردی در ایران و اینجا

اول از همه دیکشنری مربوط به کوه: برای دوستان پروفشینال دارم می نویسم که برن و یاد بگیرن که در صعود های اینترنشنال به درد می خوره!

ردیف لغت فارسی لغت انگلیسی
۱ پا کوب

Trial

(فکر نمی کردم که کوه نوردی با دانش کامپوتر این همه نزدیکی داشته باشه!)

۲ سر کوله

Brain of BackPack

در رابطه با این لغت یه سوتی دادم که کم مونده بود ..............!!!!...............!!....!

۳ جلودار Leader
۴ عقب دار sweeper
۵ باتوم Hiking Poles
۶

رهرو آن نیست گهی تند گهی خسته رود / روهرو آن است که آهسته و پیوسته رود!

این امریکایی ها کلا" تو کوه می دون و هی نفس کم می آوردن. منم هی می خواستم مفهوم این شعر رو بهشون بگو ولی وقتی ترجمه می کردم معر از آب در می اومد!

یاد رهروی باد افتادم :ی

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۷ کوله بندی

Gear up pack

اولش که بهم این کلمه رو گفتن که مثلا" کولتو ببند، فکر کردم که شاید چرخ دنده اینا هم برای این کوه لازم بوده و ..... من ندارمش!

۸ شلوار (کلی) Pants
۹ پوتین Boot
۱۰ خواب زمستانی رفتن خرس ها

Hibernate or Hibernation

 اینم واسه من که خیلی جالب بود! به رئیس گروه گفتم که اگر خرس بیاد چی میشه گفتش نترس الان خرس ها Hibernate شدن !!!! اولش فکر کردم داره سر کارم میزاره ولی .......

قسمت دوم:

آقا این کوهی که ما رفتیم .......!!!!.....!!! یه جورایی بدجوری تو پاچمون رفت و لی یه جورای دیگه که خیلی جوراست کلی هال داد و کلی خاطره شد!

اولا" این کوه سه روزه بود و توی زمستون به دلیل سرما پیری از ما درآمد که ......

اولین بارم بو که روی ۲۰ سانتی متر برف داشتم چادر می زدم و اولین باری بود که توی کیسه خواب منفی ۲۰ درجه وقتی روی فوم و توی چادر خوابیده بودم اون قسمتی از بدنم که به زمین چسبیده بود بعد از ۱۵ دقیقه از سرما بی حس می شد! البته ناگفته نماند که بادی با سرعت حدود ۵۰ کیلومتر بر ساعت هم کلا" از اون اول سفر تا آخرش داشت همش حال می داد! بالاخره!

این تصویری از جاده های کارولینا به سمت ویرجینیا هست!

این تصویر چادر بر روی ۳۰ سانتی متر برفه!

این هم تصویر شام در حال آماده شدن بود! فکر می کنی عباس جان شام چی بود؟ لازانیا یعنی حال دادا!

اینم عکس حاجی با مقدار بسیار زیادی بار (کولم حد اقل ۳۰ کیلو بود !)

توی جنگل تعداده زیادی پونی زندگی می کردن که برای اینکه جمعیتشون به انقضا نره یه سری فنس کشیده بودن که اینا طرف شهر ها و اینا نرن که ما در نهایت مجبود بودیم از روی آنها به این صورت پیشرفته حرکت کنیم:

ایم عکس من با یه دونه از پونی های منطقه! (پونی یه جور اسب وحشیه که با اسب و الاق و خر فرق داره!)

اینم یکی از عکس های رسمی برنامه! توی پست قبلی دیدم که بچه ها به عکس های رسمی برنامه ابراز علاقه زیادی کردن که واسه همون و واسه مقاصد دیگر با رزولوشن بالا می زارم که تعدادی از دوستان به مقاصد خوذشون برسن!

این عکس حاجی در خیمه گاه شب دوم:

ایم عکس رسمی دیگر برنامه :

اینا هم عکس های قله بودن! وقتی بر فراز قله نشستم همون حس و هوایی که توی قله همهن داشتم تدایی شد!

این عکس رسمت روی قله:

شب که شد یه آتشی افروزیدیم. بچه ها به خوردن مارش مالئون گرم پرداختن! همونایی که سر چوب کردن! تعدادی هم به امورات خش کردن جوراب می پرداختن:

و اما روز بعدی که .....

مه سرویسمون کرد و موجب شد ۳ ساعت من به همراه ۲ نفر دیگه از باقی گروه گم بشیم ولی خوشبختانه پیدا شدیم! تعداد کلمون ۱۴ نفر بود.

همونطور که دیده می شه فقط تا ۳ نفر جلو تر دیده می شد. و دیلیلی که گم شدیم این بود که من یه جا بند کفشم باز شد و ۳۰ ثانیه عقب افتادیم!

قسمت سوم این پست رو هم الان آپ نمی کنم. منتظر اینم که عباس جان راهی خدمت بشن که من مطمئن بشم که اون پست رو نمی خونه تاآپ کنم. منتظر باشید!

فقط به گفتن این نکته اکتفا کنم که من توی ایران که صبح همه باید زود از خواب بیدار می شدن اگر چند دفیقه بیشتر می خواستن بخوابم یا امیر یا عباس .................... که دیگه فکر خوابیدن به سرم نمی زد ولی اینجا هی صدام می کردن که بلند شود و من می خوابیدم آخرش بعد از بار بیستم که رئیس گروه می خواست منو از خواب بیدار کنه! رئیس اومد و زد به پام که بلند شو و می گفتن

It is not as cold as it sounds!

و من وقتی بلند شدم دیدم که همه صبحانه خوردن و پادر هارو بستن و منتظر منن و اصلا" حتی چپ چپ هم بهم نگاه نمی کنن! واقعا" چه حالی داد!

اولین کوه نوردی در کارولینا ....

با سلام

این پست رو تقدیم به بروبچه های کوهنورد ایرانی که باهاشون کوه می رفتیم می کنم. از جمله بر بچه های تیم پروفشینال (واقعا" پروفشینال که چرا که بچه های اینجا سوسولا") امروز که کوه بودم، هر جا رو که نظاره می کردم فقط به یاد .... گیر های عباس ..... آمادگی روحی حسین....سر کار گذاشتن های امید علمی و... غیره.. بودم!

و اما.....

اولین عکس که نمای اولیه کوه هست رو تقدیم به شهرام عزیر می کنم که ببینه اینجا کوه هاش همش پله یا پله برقی داره !

>دومیش هم عکس قله می باشه! فقط جای پرچم تیم پروفشینال خالی بود! توی تابلو هم اطلاعات قله رو نوشته!

در رابطه با این کوه اگر بخوام بگم، باید بگم که اسم این کوه Stone Mountain هستش، چرا؟ چونکه سنگیه مثل یه تخته سنگ یه تیکه! و روی سطحش نهر های روان عجب عالمی داشت !؟!؟

نکته جالبتر اینهکه برخی درخت ها در روی سنگ اقدام به رشد و بوجود اومدن کردن

ووووووووو اینم عکس رسمی برنامه! جای سعید خالی بود!

و شنیدین که : اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده !                      بدان عاشق شده است و .......

و این عکس پروفشینالی این برنامه در پروفایل دپ

و اما نکته اخلاقی برنامه و اینکه آقا جون اینجا با ایران یه فرقی داره عباس جون !!!! دلم می خواست بودی و می دیدید و ............................

این دو تا عکس زیر مال قبل ناهار و بعد ناهاره از سفره! فرقی که با برنامه های ما توی ایران داشت این بود که خوب اولش که همه چی بود! آخرش هم من وقتی نیم ساعت تنهایی داشتم غارت می کردم هنوز غذا روی سفره بود! یعنی ........ عباس جون نمی تونم تعریف کنم باد می بودی و می دیدیدی! نه مثل خونه امید اینا که در کسری از ثانیه همه چی تموم می شد! و یا توی قطار تهران تبریز عباس جون

و در آخر هم وقتی داشتیم از کنار آبشار اصلی کوه رد می شدیم یه آن یاد آبشار شوی افتادم! یه آن روحم رفت اونجا و ........... دیگر هیچ!

نکته دیگری هم که جالب بود این بود که همه جا پر از تابلوی خطر و این چرت و پرت ها بود که رئیس گروه همه رو وادار به خوندنشون می کرد، البته توی چندتاش یه چند هایی که لغت جی آر یی بود که من متنشو نمی گرفتم، ولی متوجه می شدم که کلا" خطر ناکه !

در ادامه فیلوسوفیا" قویا"

همون آدم مهربون و استاد گرامی پست پیشین! هفته پیش دوربین دیجیتال به سر کلاس آوردن و اقدام به انداختن عکس دسته جمعی از دانشجویان کردند، جلسه پیش عکس رو پرینت کرده و به کلاس آورده و از دانشجو ها خواست که هر کس عکس خودشو علامت بزنه و اسمشو روش بنویسه!

من اون روز دیر رفته و در عکس نبودم، امروز که رفتم سر کلاس دیدم که می خواد یه چیزی به من بگه! اسممو به خاطر نیاورد و رفت و عکس رو آورد و دید که تو عکس نیستم. کلی فحشم داد و گفت که جلسه بعد یه هارد کپی از عکسمو بش بدم که اسممو یاد بگیره !

من فکر می کردم که فقط دانشجویان و دانش آموزا هستند که حفظ می کنن! بعد دیدم که استادا هم شب ها که بیخوابی می کشن دارن یه چیزی حفظ می کنن.

خدمت دوستان بگم که این اخر هفته دارم می رم کوه. با بچه های گروه کوه ان سی!!! عباس کجایی که از رهبر گروه کوهنوردیمون بت بگم !!!!!